مسافرت
دختر گلم منو تو و بابایی این چند روز تعطیلی رو رفته بودیم مسافرت.تو خیلی خوشحالی می کردی همش می خندیدی رفته بودیم (سامان ) اون شهر نزدیک اصفهان بود.رودخانه زاینده رود از وسط شهرش رد می شد واونجا کلی درخت بادام و گردو و هلو داشت.خیلی هم هوای خوبی داشت از جاذبه های شهرش پل زمان خان بود . دخترم منو بابایی عاشق سفریم دوست داریم تو هم دوست داشته باشی. راستی کار جدیدی که یاد گرفتی به بغل بر می گردی .وقتی ١ ماهت بود شستتو می خوردی اما الان تمام دستتو می خوری همچین ملچ مولوچ می کنی که دل ما ضعف می ره. هلنا بابا مجید بهت می گه فرشته کوچولو و عاشقانه دوست داره . ...
نویسنده :
پریسا
13:32