HelenaHelena، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

نفس من

سرنوشت کودک من...

1390/3/27 16:35
نویسنده : پریسا
838 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و عرض تبریک به مناسبت میلاد با سعادت امام علی (ع) و تبریک به همه

پدرای مهربون ، علی الخصوص پدر نازنین خودم ، پدر شوهر عزیزم و همسر

مهربانم که برای اولین بار روز پدر رو با هم، در کنار هلنا  جشن گرفتیم...

 دو سه روزی نتونستم از دخترم مطلب بنوسیم، بجاش امروز جبران کردم.

 

اولین خبر خوش این بود که از دیروز برای اولین بار شیر دادن به دخترم روتجربه

کردم، (احساسی که خودم داشتم آنقدر زیبا بود که اصلا" قابل توصیف نیست و حتما"  همه مادرای عزیز میدونن که چی میخوام بگم)

 هلنا  انگار مدتها بود که منتظر همچین لحظه ای باشه ، تا بغلش گرفتم بدون هیچ مجالی شروع کرد به شیرخوردن. شیرین ترین لحظه زمانی بود که بعد از سیر شدنش روی دوشم گرفتم تا هوای معدش رو خالی کنه اما نفسم فقط و فقط زل زده بود به چشمای من ، طوری که کاملا از چشماش میشد اینو خوند که میگه:  

مامانی بزار تا سیر نگاهت کنم تا اینهمه شبهای تنهایی بدون تو ، اینهمه دوری از آغوش تو ، تا از همه آرامشی که از نبودنت در کنارم نداشتم،  کمی آرومم کنه...  

 هیچکس نمیتونست اون لحظه هلنارو از من جدا کنه، با تمام آرامشی که داشت با من حرف میزد و از تنهاییش برام میگفت :

مامانی پس کی منو برای همیشه میبری پیش خودت، پس کی برای همیشه مامانم میشی ، مامانی فکر نکن اگه گریه نمیکنم اینجا راحتم، فکر نکن وقتی در آغوشت آرومم، بعد تو همینه احوالم، من بعد رفتنت فقط بیتابی میکنم و فقط انتظار میکشم تا بوی اومدنت بیاد...

اینها همه حرف های دخترک معصومیه که با حس کردن وجود مادر در کنارش ، آرامشی دوست داشتنی حس میکنه ، با گرفتن انگشتان مادر تمنای نرفتن میکنه و با رفتن مادر چشماشو میبنده و با ریختن یک قطره اشک به همهء اون لحظات خوشی فکر میکنه که در آغوش مادرش آسوده و آرام بوده...

 یا فتاح القلوب، تعظیم میکنم به سرنوشتی که برایم رقم زدی ، سجده میکنم به پیشگاهت تا  التماس کنم شفاعت دخترم را، 

 تا هلنای نازنینم بیش از این با قطره قطره اشک های قلب معصومش ، دریای اشک های قلب مادرش را پر نکند ... 

14 روزگی هلنا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

مامان ریحانه
26 خرداد 90 17:43
سلام خدارو شکر که هلنا خانم حالش خوبه منتظر خبرای خوب دیگتون هستیم
مامان عسل
27 خرداد 90 12:54
وااای پریسا جون چقدر قشنگه احساساتت فکرشو بکن هلنا جون 9 ماه با صدای قلبت آروم بوده و حالا که دوباره صدای قلبتو شنیده چه آرامشی پیدا کرده پس این عروسک ناز کی میاد خونه؟ببوسش
عاشق باران
27 خرداد 90 13:14
ای جانم اشک ما رو هم در آوردید پریسا جون ایشالله به زودی زود هلنای نازتون رو پیش خودتون میارید و روزهای خوشی رو باهم هستید
مامان حسین
29 خرداد 90 19:31
سلام عزیزم قدم نورسیده مبارک. واقعا که چه ارامشی در پس در اغوش گرفتن فرزند و شیر دادن بهش نهفته است.
مامان زینب
30 خرداد 90 10:00
ماشالله به این دختر ناز
مامان منا
30 خرداد 90 15:00
سلام خدا روشکر .خدا رو شکر
مامان عسل
31 خرداد 90 15:57
پریسا جونم آرزو دارم الآن هلنا جون تو آغوشتون باشه لطفا خبر خوش بده
مامان عسل
5 تیر 90 0:08
پریسا جون من بی خبری از شما رو به علت خوش خبر ی آرزو میکنم امیدوارم این روزای بی خبری کانون خانوادتون گرم باشه و هلنا جون هم گل سرسبدش باشه
haleh & termeh
7 تیر 90 8:44
مامان عسل
7 تیر 90 11:41
وااای دیگه مردم از نگرانی لطفا خبر بده
دانيال
13 تیر 90 12:26
سلام من مامان دانيال هستم . خوشحال ميشم كه به سايت دانيال يه سري بزنيد متشكرم مامان مهربون
مامان هلیا
16 تیر 90 17:31
سلام هلنا به دنیای ما خوش اومدی درست تو هم مثل دخملی من نرسیده اذیت شدی عیب نداره حالا دیگه دخمل نازی شدی خدا تورو برا مامان بابا حفظ کنه به وب ما هم سر بزنید و اگه دوست داشتید تبادل لینک کنیم
مامان پارسا
17 تیر 90 0:30
ایشالا همیشه خوش خبرباشی خانوم گل و سالهای سال گرمای دستهای هلنا جونو تو دستات احساس کنی و از آینده ی زیباش لذت ببری
مامان آریان
27 تیر 90 0:33
سلام خانومی معلومه کجایی؟ چرا یه خبری از خودت و دخترت نمیدی؟؟ هر دفعه میام و می بینم هنوز آپ نکردی.یه خورده نگران شدم.یه خبری بده به ما شاید هلناجون دیگه وقتی برات نمیذاره
دانيال
28 تیر 90 13:33
سلام خاله جوني سلام ماماني آينده راستي وبلاگ قشنگي داريد به من راي ميديد ؟ كدم 67 هست اگر كه اجازه بديد لينكتون مي كنم با احترام دن دني
مامان کیارش
4 مرداد 90 13:04
سلام .چرا وبلاگتون رو به روز نمی کنید من واقعا منتظر خبری ازتون هستم.ایشالا که هلنا جون دیگه کاملا خوب شده.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس من می باشد