خبر خوش ...
سلام ، سلام به همه دوستای با محبت هلنا...
توی این چند روز شنیدن خبر بهبودی حال دخترم کم کم داشت به یک رویا تبدیل میشد، امید داشتم اما باور نمیکردم...
امروز بعد از ظهر ساعت ٦:٣٠ همسرم بهترین خبر خوش دنیارو بهم داد : پریسا، دخترمون خوب شده،داره به تنهایی نفس میکشه ...
باورم نمیشد، از خوشحالی فریاد کشیدم و اشک شوق ریختم...
بالاخره هلنا خانم (نفس زندگیم) تحمل کرد و امروز تونست بدون نیاز به دستگاه، خودش نفس بکشه.
وفتی به دیدنش رفتم انگار ساعتها بود که منتظره تا مادرش رو ببینه ، برای اولین بار بود که هر دوتا چشماشو با هم باز میکرد. خدایا چقدر معصوم و ناز شده بود.
انشااله اگه همینطور بتونه تحمل کنه بزودی بهش شیر میدم و کم کم حالش کاملا" خوب میشه.
خدایا ازت ممنونم، ممنونم از اینکه اینهمه به ما لطف داشتی.
از همه شما دوستای هلنا هم ممنونم...
به امید خبرهای بهتر از دخترم ، قول میدم وفتی خواستم بهش شیر بدم ازش عکس بگیرم .