HelenaHelena، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

نفس من

مهمون بازی

1390/6/25 15:43
نویسنده : پریسا
817 بازدید
اشتراک گذاری

هلنای خوبم

دیروز همش مهمون بازی بود صبح اول صبح ساعت 11:30 رفتیم با عمه زهرا خونه عمه شهلا خیلی خوش گذشت شب هم رفتیم خونه بابا بزرگ آخه قرار بود خواستگار عمه زهرا بیاد و حرف بزنن به سلامتی عمه زهرا هم داره عروس می شه.دختر گلم من خیلی خوشحالممممممممممممممممممممممم.

دیشب خوابم نمیبرد همش به تو فکر می کردم به اینکه یه روز باید عروس بشی و منو تنها بزاری .وای چقدر مادر بودن صبوری می خواد.

همیشه مامان نانا با بابا جی می گفت من تورو شوهر نمی دم حالا منم همینو می گم تا به اون روزا فکر نکنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

شهرزاد مامان حسین
25 شهریور 90 23:33
انشالله عروسی این خانوم گل
منامامان الینا
26 شهریور 90 12:25
سلام پریسا جون واااای این دخمل کوچولو به سلامتی یعنی یه روز عروس میشه؟ الهی..... انشالا که خوشبختترین عروس دنیا بشه
مامان رها
26 شهریور 90 13:52
سلام عزیزم من هم دائم همین حرف رو میزنم و میگم زود شوهرش نمیدم
مامان رها
27 شهریور 90 10:42
سلام عزیزم من هم مثل شما میگم نمیخوام رها رو شوهر بدم ولی خوب دیگه............
مامان آریان جون
30 شهریور 90 0:25
ایشاله همیشه عروسی و شادی باشه.عمه زهرا هم خوشبخت بشه مامانی ختر باید شوهر کنه.همون طور که ماها شوهر کردیم.الهی که همه خوشبخت باشن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس من می باشد