HelenaHelena، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

نفس من

راجع به من و بابایی

1390/2/26 22:40
نویسنده : پریسا
443 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی می خوام راجع به خودمو باباییت برات بگم:

اسم من "پریسا" و اسم باباییت "مجید" ما  1/9/86 با هم عقد کردیم و  20/12/87 عروسی گرفتیم، قشنگترین روز زندگیمون.

همیشه از خدا می خواستیم که یک نی نی به ما بده آخه ما عاشق بچه بودیم، مهرماه سال 89 که رفته بودیم مشهد از امام رضا یه نی نی کوچولو خواستیم ولی نمی دونستیم که خدا تورو به ما داده، اتفاقا تنها سالی بود که من تونستم ضریح رو از نزدیک لمس کنم خیلی حس خوبی بود.

راستی میدونی اولین ویار مامانیت چی بود :

"کله پاچه "

 وقتی اومدم تهران حالم زیاد خوب نبود واسه همین رفتم بیمارستان پارسیان و آزمایش دادم، نمی دونی وقتی فهمیدم تورو دارم چه حالی شدم ...

می خواستم جیغ بزنم، نمیدونستم چطوری از خدا به خاطر این هدیه تشکر کنم...

  اول از همه به بابایی زنگ زدم بعدشم مامان نانا و بعد به همه گفتم ...

رفتم سونوگرافی و فهمیدم که 6 هفته و 4 روزه که مامان شدم   .خجالت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس من می باشد