جمعه
سلام
دختر نازم دیروز رفتیم عقد پسر خاله بابا مجید و تو هم همش بغل بابایی بودی و واسه بابا می خندیدی
حس می کنم جمعه ها خیلی سرحال تری چون بابایی خونست و همش با تو بازی می کنه راست می گن
دختر حووی مادر چون بعضی وقتا اینقدر بابایی سرگرم تو می شه که اصلا به هیچی توجه نمی کنه ولی
خب من خیلی خوشحالم و خیلی هم دوستش دارم چون واقعا مهربون دلسوز و زحمتکش و تمام تلاشش
اینه که ما در آسایش باشیم.
نانازم این چند تا عکسو قبل از رفتن به مراسم بابایی ازت گرفت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی