HelenaHelena، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

نفس من

واکسن 4 ماهگی

1390/7/12 14:34
نویسنده : پریسا
1,394 بازدید
اشتراک گذاری

در کنار همه ی روزهای شیرینی که تو کنارمونی دیروز روز خیلی سختی بود دیروز وقتی رسیدیم به مرکز 

بهداشت دست و پام می لرزید.چقدر سخت  بود وقتی مجبور شدم پاهای نازتو سفت بگیرم تا بهت واکسن

بزنن.

دختر نازم دیشب تب کردی و اصلا من و بابایی نتونستیم بخوابیم و همش نگرانت  بودیم خدارو شکر امروز

 بهتری اما هنوز یه کم تب داری .

وای پدر و مادر بودن چه مسوولیت بزرگی تازه با اینکه می دونستیم واسه سلامتیت خوبه بازم نمی تونستیم

تحمل کنیم.

این ٣ تا عکسو تو ١ دقیقه ازت  گرفتم برام جالب فاصله خنده تا گریه:

.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

كتي
12 مهر 90 19:23
سلام
اي جانم ماشاللههههه هزار الله اكبر
خدا براتون نگهش داره و عروس شدنش رو ببينين
ممنونم به وبلاگ جوجوي ما سر زدين


سلام مرسي خاله مهربون بازم بيايد ما هم ميليم به دوستمون سر مي زنيم
مامان نفس طلایی
12 مهر 90 20:51
عزیزم
مامان ابوالفضل
12 مهر 90 22:43
سلامممممممممم الهی نازی
واکسن چهارماهگیت مبارک
خوش به حالت دو مرحله از من جلوتری
خدا حفظش کنه چه عکسهای نازی


سلام خاله مهربون مرسي انشاله دوستم هم واكسناشو مي زنه اصلا هم درد نداره
مامان آرتین
12 مهر 90 23:13
چند وقتیه بتونستم بهتون سر بزنم. ببخشید. ماشاالله هلنا جون بزرگ شده. یه بوش آبدار واسه عزیز خاله.


عيبي نداره خاله جون مرسي كه اومدي
مامان آریان جون
13 مهر 90 0:11
امیدوارم زیاد اذیت نشی کوچولوی ناناز
اخه خنده و گریه شما به مویی بنده


خوبم خاله اره من اينجوريم بعد خنده كريه
مامان انیسا
13 مهر 90 1:01
اخی گوناهی!ایشالا زودتر خوبشه و لبش خندون باشه


مرسي كه دعام كردي الان خوبم خاله خوبم
مامان رها
13 مهر 90 9:26
آفرین به این دخمل جیگر که واکسن زده و اذیت نکرده.........


مرسي خاله مهربون
مامان نيروانا
13 مهر 90 15:36
سلام،
يكي از سخت ترين قسمتهاي بچه داري همين واكسن زدنه. طفلكيا كه نميدونن جريان چيه، آدم بيشتر دلش ميسوزه. ايشالا كه تا حالا خوب شده باشه دختر ناز. ببوسينش.


سلام اره خيلي سخت بود خاله جون
زهره مامان هلیا
13 مهر 90 18:38
هلنا خانوم 4 ماهگیت مبارک ایشالله زودی خوب بشی خاله


ممنونم خاله جون
مامان ریحانا
13 مهر 90 19:52
سلام مرسی که به ما سز میزنی ببخشید زود زود نمیتونم بهتون سر بزنم
ایشالا هرچه زودتر حالش خوب بشه و براتون مثه قبل بخنده


مرسي خاله جون كه با اين همه مشغله به ما سر مي زني خاله ي مهربون
ناز بلا
14 مهر 90 1:35
چقدر زود می گذره,قدر این روزا رو بدون مامان هلنا,چشم به هم بذاری دخمل گلت خانوم شده,ایشالا واکسن 140 سالگیش
مامان كيارش
14 مهر 90 11:52
سلام .امان از دست واكسن ها كه براي هر كدومشون ما پدرمادرها بايد كلي غصه بخوريم.چه عكس هاي خوشگلي ماشااله هلنا خانوم بزرگ شده
مامان آرين
14 مهر 90 14:48
سلام هلنا جون.. واكسن 4 ماهگي مبارك .. زود زود خوب ميشي
مامان مبینا
14 مهر 90 16:15
بگردم الهی، خیلی درد داره،مبینای من هم ده روز دیگه باید بره برای واکسن،یاد واکسن دوماهگیش می افتم اشک تو چشمام جمع می شه.
مامان حسین
14 مهر 90 19:50
اخ عزیزم ...امان از واکسن. عکسات خیلی خوشگلن خاله.
شهرزاد مامان حسین
14 مهر 90 20:26
جانم. واکسن بجه ها واقعا مقوله تلخیه مامانی. لینکتون کردم
منامامان الینا
16 مهر 90 9:24
وای نه عسسسسیسسسسم هر وقت جایی میخونم که نی نی شون را بردن واکسن زدن از حالا دلم میلرزه خنده ات را عششششقه هلنای تپلی من
مامان پریسا
16 مهر 90 16:50
سلام هلنای عزیزم بهتر شدی خاله. واکسن که درد نداره گلم. با مامانی بیا تولد.
مامان آرياناز
17 مهر 90 0:17
اوخي دخمل ناز و کوچولو روزت مبارک .بزرگ ميشي و درد واکسنت يادت ميره عزيزم. مرسي از اينکه به ما سر زديد مامان هلنا
مامان آرين
17 مهر 90 10:39
روز جهاني كودك رو به دخمل نازتون تبريك ميگم
عمه شهلا
18 مهر 90 10:21
الهییییییییییییییییییییییی یعنی من عااااااااااشقتم.....هر بار عمو امیرحسین تورو میبینه میگه شهلا توروخداااااااا ما هم بچه بیاریم!!! بووووووووووووووس....ایشالا همیشه خندون باشی عشق من
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس من می باشد